مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
با اذن خداوند که رحـمان و رحیم است رفـتـیـم در خـانـۀ مـردی که کریم است در باز شد و عـطـر پیـمـبر به هوا رفت فهمید بهشتی است که سرشار نسیم است برخـورد کـریـمانه چنان بود که فهـمـید معـبود ازل در دل این خانه مـقـیم است جبریل در این خانۀ پُر نـور غلام است رضوان در این صحنه پُر آئینه ندیم است گـفـتند مسیحای زمین غـیر حسن نیست این عهد الست عهد ازل عهد قدیم است حالا بـنـشـیـنـیـد و ببـیـنـید در این خاک چه رایحه و عطر و چه بو و چه نسیم است وقتی که به نام پـدرت سـفـره کنی پهـن بیغصهترین غصه فقط غصۀ نان است در صلح تو جنگیست که در صلح کسی نیست سهـمیـۀ شمـشیـر تو دست پـسران است |